-
عشق اول
1392/09/25 20:05
میگن تو بن بست زندگی همه برمیـگـــــــردن سراغ عشق اولشون وای به روزیکه عشق اولت رفته باشه سراغ عشق اولش... کـــارم از یکـ ـــی بــــود یکـ ـــی نبــــود , گذشتـ ـــه اســــت... مـ ـــن در اوج قصـ ـــه گــــم شــــدم .... عشـ ♥ ـــق یعنــــی : یکـ ـــی بــــود و یکـ ـــی " نـ ـــآبـ ـــود " ساده ی ساده ......
-
خسته ام
1392/06/01 03:09
شرمنده میکنی مرا ، گاهی در خواب به من سر میزنی ...! برو دست از سـ ـــــرم بـــردا... لیلـــــ ـــــی و مجنــ ــــــون... شیـــــ ــــــرین و فرهــــ ـــــاد... اصلا تقصیر تو بود که حالا ما به هم نمیرسـ ــــــیم!! برو... من نه شیرینم که فرهادم کــ ــــوه بکند... نه لیلی که مجنونش سر به بیابــ ــان گذارد... برو داستان...
-
ببار باران
1392/04/02 17:23
هی باران … ببار … من سفر کرده ای دارم که پشت پایش آب نریختم …! آنــکـه مـیـرود نــمـیـفـهـمــد … امــا آنــکـه بـدرقــه مــیـکـنــد ، خــوب مــیـدانـد کــاســه آب مــعـجــزه نــمـیـکــنــد ..!! پرسید : چرا آسمان ابریست ؟ گفتم : تو نبودی با او درد دل کردم ! . ای ابــــرهـا نـبــاریـد !! مـــن دریــا را بــه پـایـش...
-
میسپارمت به خدا
1392/04/02 16:09
تا حالا چوب دلتو خوردی؟؟ خیلی درد داره خیلی... دستم را خوب میخوانی ولی ... قلبم را فقط ورق میزنی ! باز هم دیدمش نه اینکه بغض کنم ! نه ! فقط از درون هزار سال پیر شدم ... جناق شکستیم و گفتیم یادم تو را فراموش تمام استخوان هایم شکست اما فراموش نشدی... وقتی کار از کار گذشت دیگه چه فایده ای داره توی فالت بیاد : یوسف گمگشته...
-
کاش میشد
1392/02/30 18:44
کاش می شد تو جنگلا،یه کلبه داشتیم من و تو زمین و شخم می زدیم ،دونه می کاشتیم من تو خودمون خونه می ساختیم ،دستامون گلی می شد آهن و بتن نبود،دیوارا،کاگلی میشد وقتی هیزم می آوردم تو میشستی رو به روم می چکید نم نم بارون رو درختا روی بوم آتیش کلبه به را بود ،دیگه سردت نمی شد غم نون زانو می زد،حریف عشقت نمی شد کاش رو کول...
-
عشــق چیسـت؟
1392/02/20 00:05
گفتــــ ــ ی لــــب تَر ک ن تــــآ دنـــ ــیآ را بــه پــــآی ت بریزمــــ حـــــا لا چـــــشم تــَر کرده امـــــ م ی آیی؟!! مے گوینـد قِسمتـــ نیستـــ حِکمَتـــ استـــ خدایـآ ... مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ... مـَگــَر نــه ؟ دلم می گیرد ... وقتی می بینم او هست ......
-
بـــــــه سلامتــــــــی خـودمـ.......
1392/01/31 18:07
تمام برگ های دفترم تمام شد قلمم به پایان رسید دستم سست شد چه سرمشقی به من دادی...! " دل دادن خطاست " به سرنوشت بگوید: اسباب بازی هایشان بی جان نیستند... ادمند میشکنند. همین که قاصدک را فوت کنی تا عطر نفس هایت را باخودش بیاورد برای دلم کافیست... همیشه به یادت هستم اماشاهدی ندارم جزکلاغ بام خانه مان... که او...
-
بـــاران نبـــار
1392/01/23 14:56
من یاد گرفتهام “دوست داشتن دلیل نمیخواهد…” بـعـضِـــــــی " آه " هــا را... هـر چـــقدر هــم کــه از تـــه دل بکشـــی.. بــــاز هـــم ســــینه اتـــــ خالـــــی نمـــی شــــود... امـــــروز ســـینه ی مـــن پــــر اسـت از آن " آه " هـــا.. اگه فراموشم کنی می رم سراغ سرنوشت می گم چرا اسم منو فقط تو...
-
کاش یکی از آرزوهای تو بودم
1392/01/12 17:46
نگاهی آشنا به یاس کردم ... تو را در برگ گل احساس کردم ... خلاصه در کلاس ناز چشمت ... دو واحد عاشقی را پاس کردم !!! خـــــیلی حــــرف اســـــــت وفـــــــادار دســـــــت هایـــــــــ بـــــــاشی کــــــه یــــــک بــــــار هــــــم لمسشـــــــاننــــــکرده ایـــــــ>...!!!! صـــراط ِ مـستـــقیـ یعــنـــے راهـــــے...
-
من ازت خاطــــــــــــــــــــره دارم
1391/12/21 18:27
همه درد منی تو ... غم دنیا که غمی نیست. من ازت خاطــــــــــــــــــــره دارم، خاطــــــــــره درد کمـــــی نیست!! عــشـــــق فـــقــط عزیـــزم و دوســـتت دارم نــیــســت عشق اینه که تو هـــر شرایــــطی باهـــاش باشـــی حتــی اگه نفــهمه.....! درد که میــــگیرد قلبـــــم... لبــــخند میـــــزنم!! یادگـــاری...
-
زود بیا که خیلی تنهام
1391/12/15 15:33
یه سلام عاشقون با یه بغض بی بهونه می نویسم تا بدونی یاد تو، تو دل می مونه یادته وقتی می رفتی دم به دم نگات می کردم بغض سنگین توی چشمام گفتی: صبر کن برمی گردم یادته قسم می خوردیم عزیزم بی تو میمیرم اما حالا که تو نیستی من با دلتنگی اسیرم یادمه وقتی می گفتم به خدا نمیری از یاد آه سردی می کشیدی ! توی قلبم مثل فریاد اما...
-
بـــﮧ خوابمـــ نیـا
1391/12/10 10:43
بـــﮧ خوابمـــ نیـا خوابمــ را رنگــﮯ مــﮯڪنــﮯ و روزمــ را سیــاهــ مــرا پناهــــﮯ جــز خوابـــــــ نیستـــــ بــﮯ پناهمــــ نڪــטּ... مـــــاهـ مــלּ نـمــ ــاز آیــاتـــــ مــــﮯخوانــمــــ وقتـــﮯ گرفتــــــﮧ اے...
-
دلــــمـ لبخنـــــدت رآ می خوآهــد
1391/12/08 19:21
یک دو سـﮧ... ستـ ـآرهـ هآ را نمے شمــآرمـ !! کـ ـ ﮧ تو تنهــآ ستــآره آسمـــآלּ قلـ ♥ ـب منـے... ثـــآنیـ ﮧ ـهـآے نبـودنتــ رآ مے شمــآرمـ کـــﮧ تمــآمے نــدآرند... این روزا... موهای آشفته مــن و یادگاری قشنگ تــــــو چه عاشقانه همدیگرو در آغوش گرفتند...! دلــــمـ لبخنـــــدت رآ می خوآهــد از همـــآن لبخنـــــد هآیی...
-
یکی بود ، یکی نبود...
1391/12/05 20:20
آلبوم را ورق میزنم.... نگاهت جان میگیرد.... نه تو قصد رفتن داری، نه من خیال دل کندن دارم.... فاصله خاک خورده،صفحه ها بی رحمانه تو را از من میگیرند.... جا برای منِ گنجشک زیاد است ولی به درختـانِ خیـابـانِ تو عـادت دارم... دلتــــنـگی یعنـــــی؛ دم به دقیـــقـه گوشیـــــــــت چک کنــــــــی؛ ولـــــــی وانـمــــــــود...
-
باران ببـ ـار
1391/11/30 11:14
گفتمش آغاز درد عشق چیست ؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو ، گفت ،پایانش همه شرمندگیست گفتمش درمان دردم را بگو ؟ گفت درمانی ندارد بی دواست . گفتمش یک اندکی تسکین آن ؟ گفت تسکینش همه سوزو فناست . باران ببـ ـار . . تمـ ـام خاط ـره هـ ـا را بشـ ـور . . تمـ ـامـ ِ دوستـ ـتـ دارمـ هـ ـا . . تمامـ ِ عاشقـ...
-
خداوندا
1391/11/19 11:48
خداوندا، خداوندا !!! قرارم باش و یارم باش ... جهان تاریکی محض است !!! میترسم ، کنارم باش ... می گوینــــــد:" دل بـــــه دل" راه دارد...! پـــــس چــــــرا وقتـــــــــــی... " دلـــــم" رو شکستــــی... "دلـــــت"نشکســـــــت...! دیر آمدی ... یادم رفت عاشقت بودم !
-
برای آن مینویسم
1391/11/06 00:45
برای ان عاشق بی دل می نویسم که حرمت اشکهایم را ندانست برای ان مینویسم که معنای انتظار را ندانست، چه روزها و شبهایی که به یادش سپری کردم برای ان مینویسم که روزی دلش مهربان بود می نویسم تا بداند دل شکستن هنر نیست نه دگر نگاهم را برایش هدیه میکنم ، نه دگر دم از فاصله ها میزنم و نه با شعرهایم دلتنگی ها را فریاد می زنم می...
-
دیشب دلم گرفته بود
1391/10/23 11:14
دیشب دلم گرفته بود مثل هوای بارونی دلم هواتو کرده بود ، هوای شیرین زبو نیات دلم میخواست گریه کنم ، بگم که سخته تنهایی ای هم صد ای آشنا ، بگو که پیشم می مونی نمی دونم چه حالی و کجایی و چه می کنی ولی صدات تو گوشمه ، می گی که اینجا می مونی رفتم کنار پنجره ، گفتم شاید ببینمت دیدم محاله دیدنت ، چون گل باید بچینمت رو صندلی...
-
فاصله
1391/10/14 11:18
فاصله هزار خیابان فاصله دارم با او هزار خیابان فاصله دارم با خود چرا زنده باشم وقتی در تاریکی قدم می زنم وقتی که او مرا و گلدان ها کنار پنجره را از یاد برده است . زخم ها یم را نمی بندد چشم هایش را می بندد