مے گوینـد قِسمتـــ نیستـــ حِکمَتـــ استـــ
خدایـآ
...
مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ
امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ... مـَگــَر نــه ؟
دلم می گیرد ...
وقتی می بینم او هست ... من هم هستم ...
اما " قسمت" نیست ...!!
پرسید : چرا آسمان ابریست ؟
گفتم : تو نبودی با او درد دل
کردم !
انگشتم که لای ورق های دیوان حافظ می رود
دست و دلم می لرزد
اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غــــــم مخور